# ۳: ذهن خود را به ذهن بسپارید
تمرکز غنی روی ستونهای دارایی سفارش بیلبورد آنها در حالی که هر کس دیگری بر روی اظهارنامههای مالی خود تمرکز میکند.
در سال ۱۹۷۴، "ری کراک" موسس مکدونالد از او سفارش بیلبورد خواسته شد تا با کلاس MBA دانشگاه تگزاس در آستین صحبت کند. یکی از دوستانم دانشآموز کلاس MBA بود. پس از سخنرانی قدرتمند و الهام بخش، کلاس به تعویق افتاد و دانشجویان از ری پرسیدند که آیا به آنها در محل مورد علاقه خود ملحق خواهد شد تا چند آبجو در اختیار داشته باشد. ری صمیمانه پذیرفت.
"من در چه کاری هستم؟ " ری وقتی همه beers را در دست داشت سفارش بیلبورد پرسید: " " "
دوستم گفت: " همه خندیدند. اکثر دانشجویان مدیریت اجرایی فکر میکردند که ری فق سفارش بیلبورد ط شوخی میکند.
هیچکس جواب نداد، بنابراین ری دوباره پرسید: فکر میکنی من در چه کاری هستم؟ " سفارش بیلبورد
این دانش آموزان دوباره خندیدند، و یک روح شجاع فریاد زد: "ری، که در دنیا نمیداند که تو در همبرگر فر سفارش بیلبورد وشی هستی؟ "
او مکثی کرد و بعد به سرعت اضافه کرد: " خانمها و آقایان، من در کار همبرگر نیستم. کسبوکار من املاک و مستغلات ا سفارش بیلبورد سفارش بیلبورد ست. "
سفارش بیلبورد
همانطور که دوستم داستان را میگوید، ری اوقات خوبی را برای توضیح دیدگاه خود گذراند. در برنامه کاری او، ری میدانست که تمرکز اصلی کسبوکار فرو سفارش بیلبورد ش franchises همبرگر است، اما چیزی که او هرگز از دید خود از دست نداد، مکان هر امتیاز بود. او میدانست که زمین و محل آن مهمترین عامل موفقیت هر امتیاز محسوب میشود. اساساً، فردی که این امتیاز را خریداری کرده بود، همچنین املاک و مستغلات را تحت عنوان حق رای برای سازمان ری کراک خریده بود.
امروزه مکدونالد بزرگترین مالک املاک در جهان است و مالک بیشتر از کلیسای کاتولیک است. مکدونالد صاحب برخی از the تقاطع و گوشههای خیابانها در آمریکا و سرتا سفارش بیلبورد سر جهان است.
دوستم این را یکی از مهمترین درسهای زندگی خود میداند. امروزه او صاحب یک ماشین میشوید، اما کسبوکار او ملک واقعی آن ماشین میشوید. سفارش بیلبورد
فصل قبل diagrams را نشان داد که نشان میدهد اکثر مردم برای هر کسی جز خودشان کار میکنند. این کار ابتدا برای صاحبان این شرکت، سپس برای دولت از طریق سفارش بیلبورد مالیات، و nally برای بانکی که رهن آنها است، کار میکند.
وقتی پسر بچهای بودم، ما یک مکدونالد در آن نزدیکی نداشتیم. با این وجود، پدر ثروتمند من مسئول آموزش مایک و من همان درسی بود که ری کروک در دانشگاه تگزاس درباره آن صحب سفارش بیلبورد ت کرد. این هتل سه نفر از افراد ثروتمند است. در حقیقت این است: ذهن خود را حفظ کنید. مبارزه مالی اغلب به طور مستقیم نتیجه افرادی است که تمام زندگیشان را برای یک نفر دیگر کار میکنند. بسیاری از مردم در انتهای روز کاری خود چیزی برای نشان دادن به تلاشهای خود ندارند. سیستم آموزشی کنونی ما بر آمادهسازی جوانان امروز برای رسیدن به مشاغل خوب با توسعه مهارتهای آموزشی تمرکز دارد. زندگی شان حول حقوقشان میچرخد یا همانطور که قبلاً توضیح داده شد ستون درآمدشان است. بسیاری از آنها بیشتر مطالعه خواهند کرد تا مهندس، دانشمند، آشپز، افسران پلیس، هنرمندان، نویسندگان و غیره شوند. این مهارتهای حرفهای به آنها این امکان را میدهد که وارد نیروی کار شوند و برای پول کار کنند.
اما بین حرفه شما و حرفه شما تفاوت زیادی وجود دارد. اغلب از مردم میپرسم، "کسبوکار شما چیست؟ " و آنها خواهند گفت: "اوه، من یک صرافی هستم". و آنها معمولاً پاسخ میدهند: " نه، من در سفارش بیلبورد آنجا کار میکنم. " این حرفه ممکن است یک بانکدار باشد، اما هنوز به کسبوکار خود نیاز دارند.
مشکلی که در مدرسه وجود دارد این است که شما اغلب به چیزی که مطالعه میکنید تبدیل میشوید. پس اگر شما آشپزی میکنید، یک آشپز میشوید. اگر شما این قانون را مطالعه کنید، به یک وکیل تبدیل میشوید و سفارش بیلبورد مطالعه مکانیک خودرو باعث میشود که شما مکانیک را مکانیک کنید. اشتباه در تبدیل شدن به چیزی که مطالعه میکنید این است که بسیاری از مردم فراموش کردن کسبوکار خود را فراموش میکنند. آنها زندگی خود را در کسبوکار یک فرد دیگر سپری میکنند و آن فرد را ثروتمند میکنند.
برای اینکه یک فرد ایمن شود، فرد باید کسبوکار خود را تغییر دهد. کسبوکار شما حول ستون دارایی تان میچرخد، نه ستون درآمد شما. همانطور که قبلاً گفته شد، قانون شماره یک عبارت است از شناخت تفاوت بین یک دار یادگیری زبان انگلیسی ایی و یک م سفارش بیلبورد سوولیت، و خرید داراییها. تمرکز ثروتمندان بر روی ستونهای دارایی آنها، در حالی که هر کس دیگری بر روی اظهارنامههای مالی خود تمرکز میکند.
به این سفارش بیلبورد دلیل است که ما اغلب میشنویم: "من به یک ترفیع نیاز دارم"، "اگر فقط یک تبلیغ داشتم"، من به مدرسه بر میگردم تا آموزش بیشتری به دست بیاورم.
" من میخواهم کار بهتر سفارش بیلبورد ی داشته باشم."
مبارزه مالی اضافهکاری است و شاید بتوان سفارش بیلبورد سفارش بیلبورد م نتیجه کار دوم را به دست بیاورم. "
مردمی که در بعضی از محافل کار میکنند این زندگی معقول و معقول است. سفارش بیلبورد اما تو هنوز فکر نمیکنی
کار خودت. به نظر می رسه که همه ایدههای مختلف سفارش بیلبورد
تمرکز بر روی ستون درآمد و تنها به فرد کمک میکند تا اگر پول اضافی سفارش بیلبورد برای خرید داراییهای incomegenerating مورد استفاده قرار گیرد، fi تر شود.
دلیل اصلی اکثریت فقرا و طبقه متوسط fi محافظه کارانه هستند - که به این معنا است سفارش بیلبورد سفارش بیلبورد که "من نمیتوانم ord را قبول کنم" - این است که آنها هیچ پایه مالی ندارند. آنها باید به شغل خود وفادار بمانند و آن را ایمن بازی کنند.
هنگامی که کوچکسازی به "کاری" که باید انجام شود " تبدیل شد، میلیونها کارگر که بزرگترین دارایی خود را در خانه خو سفارش بیلبورد د یافته بودند، آنها را زنده میخوردند." دارایی " هر ماه خرج آنها میشد. یک "دارایی" دیگر، "دارایی" دیگری بود که آنها را زنده میکرد. این باشگاه در گاراژ قرار دارد که ۱۰۰۰ دلار هزینه آن بیش از ۱۰۰۰ دلار نیست. بدون امنیت شغلی، آنها چیزی نداشتند که به آن برگردند. آنچه آنها فکر میکردند این بود که داراییها نمیتوانند به آنها کمک کنند تا در زمان بحران مالی دوام بیاورند.
فرض میکنم بیشتر ما یک برنامه اعتباری برای خرید یک خانه یا یک ماشین داریم. همیشه جالب است که به بخش "ارزش خالص" نگاهی سفارش بیلبورد بیندازیم به دلیل آنچه که عملیاتهای بانکی و حسابداری پذیرفته به فرد اجازه میدهد تا به عنوان دارایی حساب کند.
یک روز که من یک وام میخواستم، موقعیت مالی من خیلی خوب به نظر نمیرسید. بنابراین من باشگاههای جدید گلف، مجموعه هنری، کتاب، لوازم الکترو سفارش بیلبورد نیکی، مچی، کفش، و تلاشهای شخصی دیگر برای افزایش تعداد در ستون دارایی اضافه کردم.
اما من به این دلیل پایین آمدم که املاک و مستغلات زیادی داشتم. کمیته وام دوست نداشت که من پول زیادی از اجاره بدهم. او میخواست بداند که چرا من یک شغل معم سفارش بیلبورد ولی با یک حقوق ندارم. این خانم وی از کت و شلوار آرمانی، چوبهای گلف و یا مجموعه هنری سوال نکرد. گاهی اوقات زندگی زمانی دشوار است که با پروفایل استاندارد تناسب نداشته باشید.
هر بار که میشنوم یک نفر به من میگوید ارزش خالص آنها یک میلیون دلار یا هر چیزی است. یکی از دلایل اصلی که ارزش خالص خالص نیست، تنها به این دلیل است که، لحظهای که ش سفارش بیلبورد ما شروع به فروش داراییهای خود میکنید، برای هر سود مشمول مالیات میشوید.
بسیاری از مردم هنگامی که درآمد کم میکنند خود را در مشکلات مالی مالی قرار دادهاند. برای بالا بردن پول، آنها داراییهای خود را میفروشند. اما داراییهای شخصی آنها به طور کلی میتواند برای تنه سفارش بیلبورد ا بخشی از مقداری که در برگه موجودی شخصی شان فهرستشده فروخته شود. یا اگر در فروش داراییها به دست آید، بر سود مالیات مالیات میگیرند. بنابراین دولت سهم خود را میپذیرد و در نتیجه مقدار موجود برای کمک به آنها را کاهش میدهد. به این دلیل است که میگویم ارزش خالص یک نفر اغلب "ارزش کمتری" از آن چیزی است که فکر میکنند.
از کسبوکار خود شروع کنید. شغل روز خود را حفظ کنید، اما شروع به خریدن داراییهای حقیقی کنید، نه مسئولیتها و یا فعالیتهای شخصی که زمانی که آنها را به خانه برسانید هیچ ارزش واقعی ندارند. یک اتومبیل جدی سفارش بیلبورد د نزدیک به ۲۵ درصد از بهایی که شما برای آن پرداخت میکنید را از دست میدهد. این یک دارایی واقعی نیست حتی اگر بانکدار شما به شما اجازه میدهد آن را به عنوان یک فهرست قرار دهید. ۴۰۰ دلار از راننده جدید تیتانیوم من به قیمت ۱۵۰ دلار در لحظهای که من فرار کردم میارزید.
مخارج را کم نگه دارید، مسئولیتها را کاهش دهید و با پشتکار یک پایه از داراییهای محکم بسازید. برای جوانانی که هنوز خانه را ترک نکرده اند، مهم است که والدین تفاوت بین یک دارایی و یک بدهی را به آنها آموزش دهند. آنها را وادار به سفارش بیلبورد ساخت ستون دارایی خالص قبل از رفتن به خانه کنند، ازدواج کنند، یک خانه بخرند، بچهدار شوند، و در یک موقعیت مالی خطرناک گیر کنند، به یک شغل میچسبند و همه چیز را برای اعتبار بخرند. من بسیاری از زوجهای جوان را میبینم که ازدواج میکنند و خود را در سبک زندگی به دام میاندازند که به آنها اجازه نمیدهد بیشتر در طول سالهای کاری خود از بدهی خارج شوند.
برای بسیاری از مردم، درست مانند آخرین کودکی که خانه را ترک میکند، والدین میدانند که به اندازه کافی برای بازنشستگی آماده نیستند و شروع به تقلا میکنند تا کمی پول در بیاورند. آنها خودشان را با مسئولیتهای جدید دنبال میکنند. سفارش بیلبورد سفارش بیلبورد
پس من چه نوع داراییه سفارش بیلبورد ا را پیشنهاد میکنم که شما یا فرزندانتان دریافت کنید؟ در دنیای من، داراییهای حقیقی به دستههای زیر تبدیل میشوند:
!!!!!! سفارش بیلبورد
|
سفارش بیلبورد کسب و کارهایی که نیاز به حضور من ندارند، اما مدیریت یا اداره آنها توسط افراد دیگر انجام میشود. اگر مجبور باشم آنجا کار کنم، کار نیست. این کار من میشود.
|
!!!!!! سفارش بیلبورد
|
سفارش بیلبورد سهام
|
!!!!!! سفارش بیلبورد
|
سفارش بیلبورد اوراققرضه
|
!!!!!! سفارش بیلبورد
|
سفارش بیلبورد سفارش بیلبورد فروش املاک و مستغلات
|
!!!!!! سفارش بیلبورد
|
سفارش بیلبورد یادداشت (IOUs)
|
!!!!!! سفارش بیلبورد
|
سفارش بیلبورد Royalties از مالکیت معنوی مانند موسیقی، متن و حق امتیاز
|
!!!!!! سفارش بیلبورد
|
سفارش بیلبورد سفارش بیلبورد هر چیز دیگری که ارزش دارد، درآمد تولید میکند یا قدردانی میکند، و بازاری آماده دارد.
|
به عنوان یک پسر جوان، پدر educated من را تشوی سفارش بیلبورد ق کرد تا یک شغل امن پیدا کنم. اما پدر rich من را تشویق کرد که داراییهایی را که دوست داشتم را شروع کنم " اگر آن را دوست نداشته باشید، از آن مراقبت نخواهید کرد، من فقط به این دلیل که عاشق ساختمانها و زمین هستم، املاک و مستغلات را جمعآوری میکنم. دوست دارم برای آنها خرید کنم، و من میتوانستم تمام روز آنها را نگاه کنم. وقتی مشکلات بوجود میآیند، مشکلات آنقدر بد نیستند که عشق من به املاک و مستغلات را تغییر میدهد. برای افرادی که از املاک و مستغلات نفرت دارند، نباید آن را بخرند.
من همچنین سهام شرکتهای کوچک، به خصوص راهاندازی را دوست سفارش بیلبورد دارم، چون من یک کارآفرین هستم، نه یک شرکت بزرگ. من در سالهای اولیه خود در سازمانهای بزرگ مانند نفت استاندارد کالیفرنیا، نیروهای دریایی ایالاتمتحده و زیراکس کار کردم و از وقتم با آن سازمانها لذت بردم و خاطراتی را دوست داشتم، اما میدانم که من یک شرکت بزرگ نیستم. من از شروع شرکتهای نوپا خوشم میآید، نه اینکه آنها را اداره کنم. بنابراین خرید سهام من معمولاً از شرکتهای کوچک است. گاهی اوقات حتی شرکت را شروع میکنم و آن را عمومی میکنم. Fortunes در مسائل سهام جدید ساخته شدهاند و من عاشق این بازی هستم. بسیاری از مردم از شرکتهای کوچک میترسند و آنها را مخاطرهآمیز میخوانند. اما اگر دوست دارید چیزی را که شروع به سرمایهگذاری خودتان میشود دوست داشته باشید، این ریسک کاهش مییابد، آن را درک کنید، و کسبوکار را بشناسید. بازی را حفظ کنید. با شرکتهای کوچک، من
شغل روز، اما شروع استراتژی سرمایهگذاری خارج از خرید داراییهای واقعی، سهام در سفارش بیلبورد یک سال است. از سوی دیگر، استراتژی املاک و مستغلات من شروع کوچک و کوچک است
آن را به خاطر خواص بزرگتر حفظ کنید سفارش بیلبورد
و بنابراین، تاخیر در پرداخت مالیات بر سود. این به آن اج سفارش بیلبورد ازه میدهد تا به طور چشمگیری افزایش یابد. معمولاً املاک و مستغلات را کمتر از هفت سال حفظ میکنم.
سالها، حتی زمانی که من با نیروی دریایی و زیراکس بودم، کاری را که سفارش بیلبورد سفارش بیلبورد پدر rich توصیه کرده بودم انجام دادم. شغلم را نگه داشتم، اما هنوز به کسبوکار خودم فکر میکردم. من در ستون دارایی، معاملات املاک و سهام کوچک فعال بودم. پدر ثروتمند همیشه بر اهمیت داشتن سواد مالی تاکید میکند. من در درک مدیریت حسابداری و پول نقد بهتر بودم، بهتر است که سرمایهگذاری را تجزیه و تحلیل کنم و در نهایت شرکت خودم را بسازم.
من هیچ کسی را تشویق نمیکنم که شرکتی را راهاندازی کند مگر اینکه واقعاً بخواهند. دانستن اینکه من سفارش بیلبورد در مورد اداره یک شرکت چه میدانم، نمیخواهم این کار را روی کسی انجام دهم. چند زمانی است که افراد نمیتوانند استخدام شوند و شروع یک شرکت به نظر بهترین راهحل به نظر برسد. اما احتمالات علیه موفقیت هستند: نه تا از ده شرکت در این پنج سال شکست میخورند. از آنهایی که در پنج سال اول زنده میمانند، نه تا از هر ده سال
در نهایت آنها در نهایت شکست میخورند. پس اگر واقعاً میل دارید شرکت خودتان را داشته باشید، آن را توصیه میکنم. در سفارش بیلبورد غیر این صورت، کار روز خود را حفظ کنید و به کسبوکار خود توجه کنید.
زمانی که به کسبوکار خود میگویم، میخواهم ستون دارایی خود را قوی نگه دارید و نگه دارید. زمانی که یک دلار به آن وارد میشود، هرگز سفارش بیلبورد اجازه نمیدهد که آن بیرون بیاید. بدین ترتیب: هنگامی که یک دلار وارد ستون دارایی شما میشود، آن به کارمند شما تبدیل میشود. بهترین چیز در مورد پول این است که ۲۴ ساعت در روز کار میکند و میتواند برای نسلها کار کند. کار روز خود را حفظ کنید، یک کارمند سخت کوش و سخت کوش باشید، اما ساختمان آن ستون دارایی را نگه دارید.
همان طور که جریان نقدینگی شما رشد میکند، میتوانید به برخی از تجملات شرکت کنید. یک تمایز مهم این است که ثروتمندان آخرین بار تجملات را میخرن سفارش بیلبورد د، در حالی که طبقه فقیر و متوسط تمایل به خرید لوازم لوکس دارند. فقرا و طبقه متوسط اغلب اقلام لوکس مانند خانههای بزرگ، الماس، خز، جواهر، یا قایق میخرند به این دلیل که میخواهند ثروتمند به نظر برسند. این فرد به نظر ثروتمند نگاه میکند، اما در واقع آنها بیشتر مقروض میشوند. افراد ثروتمند طولانیمدت، بلند مدت، ستون دارایی خود را میسازند. در درآمد تولید شده از ستون دارایی، تجملات آنها را خریداری میکند. کودکان فقیر و متوسط با عرق، خون و ارث خود به خرید لوازم لوکس میپردازند.
یک کالای لوکس واقعی یک پاداش برای سرمایهگذاری در و توسعه یک دارایی واقعی است. برای مثال، زمانی که همسرم کیم و من پول بیشتری از apartment داشتیم او بیرون سفارش بیلبورد سفارش بیلبورد رفت و مرسدس خود را خرید. هیچ کار اضافهای نبود یا ریسک نکرد، چون خانه آپارتمان ماشین را خرید. با این حال، او باید چهار سال صبر کند در حالی که سبد سرمایهگذاری املاک و مستغلات رشد کرد و شروع به تولید جریان نقدی اضافی برای پرداخت آن کرد. اما تجمل، مرسدس، یک پاداش واقعی بود، زیرا ثابت کرده بود که او میداند چگونه ستون دارایی خود را بزرگ کند. این ماشین در حال حاضر برای او خیلی بیشتر از یک ماشین زیبای دیگر است. به این معنی است که او از آخرین اطلاعات مالی او برای aff ord استفاده کرده بود.
در عوض، اغلب افراد به طور آنی بیرون میروند و یک اتومبیل جدید یا یک کالای لوکس دیگر را به حساب میآورند. ممکن است شما احساس خستگی کنید و فقط یک اسباببازی جدید میخواهید. خریدن یک کال سفارش بیلبورد ای لوکس در اعتبار اغلب باعث میشود که یک فرد در نهایت این تجمل را به خاطر آورد، زیرا بدهی به یک مسئولیت مالی تبدیل میشود.
بعد از اینکه زمان را گرفتید و در کسبوکار خود سرمایهگذاری کردید، حالا آماده اید که بزرگترین راز ثروتمندان را یاد بگیرید - رازی که راه ثروتمند را پیش از گروه قرار میدهد. سفارش بیلبورد
فصل چهارم سفارش بیلبورد
جدول ۴: تاریخ ما سفارش بیلبورد لیات و قدرت OF
بابای ثروتمند من این بازی را خیلی هوشمندانه انجام داد سفارش بیلبورد سفارش بیلبورد و او این کار را با شرکتها کرد - بزرگترین راز این ثروت.
به یاد دارم که در مدرسه داستان رابینهود و افراد مری نوشته شده بود. معلم من فکر میکرد داستان شگفت انگیزی از یک قهرمان رمانتیک است که از ثروتمندان محروم شده و به فقرا داده شدهاست. پدر ثروتمند من رابینهود به عنوان یک قهرمان ندیده بود. او رابین هود را یک چنگک صدا کرد. ممکن است رابینهود به مدت زیادی ناپدید شده باشد، اما پیروان او در آن زندگی میکنند. من اغلب میشنوم که مردم میگویند: "چرا ثروتمندان پول برای آن پول نمیدهند؟ " یا " این ثروتمندان باید بیشتر مالیات بپردازند و به فقرا بدهند. "
این فیلم داستان رابینهود است، یا از ثروتمندان گرفته تا به فقرا برسد، که باعث بیشترین درد فقرا و طبقه متوسط شدهاست. دلیل طبقه متوسط این است که مالیاتهای سنگین به خاطر ایدهآل رابینهود است. واقعیت این است که ثروتمندان مالیات نمیگیرند. این طبقه متوسط است، به خصوص طبقه متوسط طبقه متوسط که پول فقرا را میپردازد.
دوباره، برای درک کامل این که اوضاع چگونه اتفاق میافتد، باید به تاریخ مالیات نگاه کنیم. اگرچه پدر highly من متخصص تاریخ تحصیل بود، پدر ثروتمند من خودش را به عنوان یک متخصص در زمینه تاریخ مالیات طراحی کرد.
پدر ثروتمند به مایک و من توضیح داد که در اصل، در انگلستان و آمریکا، هیچ مالیاتی وجود ندارد. گاهی اوقات، مالیاتهای موقت وضع میشد تا برای جنگها هزینه شود. پادشاه یا رئیسجمهور این کلمه را ادا خواهند کرد و از همه میخواهند که "وارد شوند" در بریتانیا برای the علیه ناپلئون از سال ۱۷۹۹ تا ۱۸۱۶ و در آمریکا برای پرداخت هزینه جنگ داخلی از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ وضع مالیات گرفته شد.
در سال ۱۸۷۴ انگلستان مالیات بر درآمد مالیاتی شهروندان خود پرداخت. در سال ۱۹۱۳ در ایالاتمتحده با تصویب اصلاحیه ۱۶ قانون اساسی ایالاتمتحده، یک مالیات بر درآمد ثابت شد. در یک زمان، آمریکاییها ضد مالیات بودند. این مالیات بر چای بود که به حزب چای معروف در بندرگاه بوستون منجر شد، حادثهای که به آتش زدن جنگ انقلابی کمک کرد. در انگلستان و ایالاتمتحده حدود ۵۰ سال طول کشید تا ایده مالیات بر درآمد معمولی را به فروش برسانند.
آنچه که این تاریخهای تاریخی آشکار نیستند این است که هر دو این مالیاتها در ابتدا تنها بر علیه ثروتمندان اعمال میشدند. این نکته بود که پدر ثروتمند به مایک و من احتیاج داشت تا درک کنند. او توضیح داد که ایده مالیات عمومی شدهاست و اکثریت آن را با گفتن فقرا و طبقه متوسط که مالیات صرفاً برای مجازات ثروتمندان ایجاد شدهاست، پذیرفتهاست. این است که چگونه تودههای مردم به این قانون رای دادند و براساس قانون اساسی قانونی شد. اگرچه قصد داشت ثروتمندان را مجازات کند، اما در واقع مجازات افرادی بود که به آن رای دادند، طبقه فقیر و متوسط.
پدر غنی گفت: " زمانی که دولت طعم پول را چشید، اشتها فزونی گرفت. او کارمند دولت است و من یک سرمایهدار هستم. ما حقوق میگیریم و موفقیت ما در رفتار مقابل اندازهگیری میشود. پول خرج میکند و مردم را استخدام میکند. هرچه بیشتر خرج کند و افراد بیشتری استخدام کند، سازمان بزرگتر میشود. در دولت، یک سازمان بزرگ یک سازمان مورد احترام است. از سوی دیگر، در سازمان من، افراد کمتری که استخدام میکنم و کمتر پولی که خرج میکنم، بیشتر به سرمایه گذاران خود احترام میگذارم. به همین دلیل مردم دولت را دوست ندارم. اهداف مختلف متفاوتی نسبت به اکثر افراد تجاری دارند. با رشد دولت، برای حمایت از آن بیشتر و بیشتر به دلار مالیات نیاز است. "
پدر educated صادقانه معتقد بود که دولت باید به مردم کمک کند. او جان اف را دوست داشت. کندی و به خصوص ایده سپاه صلح. او این ایده را آنقدر دوست داشت که هم او و هم مادرم برای سپاه صلح کار میکردند، داوطلبان آموزشی را برای رفتن به مالزی، Th ailand، و فیلیپین آموزش میداد. او همیشه به دنبال کمکهای مالی بیشتر و افزایش بودجه بود تا بتواند افراد بیشتری را استخدام کند، هم در کار خود با اداره آموزش و هم در سپاه صلح.
از زمانی که در حدود ۱۰ سالم بود، از پدر ثروتمند خود میشنیدم که کارگران دولت گروهی از دزدان تنبل بودند،
بابای بیچاره من می تونه بشنوه که
بابای ثروتمند من رابینهود رو به عنوان یه قهرمان ندیده
اون به رابینهود گفت کلاه بردار
|
ثروتمند، کلاه بردار حریص و حریص بودند که باید مجبور به پرداخت مالیات بیشتر شوند. هر دو طرف نقاط معتبر داشتند. کار کردن برای یکی از بزرگترین سرمایه داران
|
شهر و برگشتن به خانه پدری که
یک رهبر برجسته دولتی بود. دانستن اینکه کدام پدر میتواند باور کند، آسان نبود.
با این حال وقتی تاریخ مالیات را مطالعه میکنید، یک دیدگاه جالب پدیدار میشود. همانطور که گفتم، تصویب مالیات تنها به این دلیل امکان پذیر بود که تودههای مردم به نظریه "رابینهود" اقتصاد اعتقاد داشتند: از ثروتمندان گرفته و به افراد دیگر تسلیم شوند. مشکل این بود که اشتهای دولت برای پول به قدری شدید بود که به زودی باید مالیات بر طبقه متوسط اعمال میشد، و از آنجا چکه میکرد.
با این حال، ثروتمندان یک فرصت را دیدند، زیرا آنها با همان مجموعه قوانین بازی نمیکنند. ثروتمندان درباره شرکتها میدانستند، که در روزهایی از کشتیهای بادبانی متداول شدند. این شرکت برای محدود کردن ریسک خود به داراییهای هر سفر، شرکت را به عنوان یک وسیله نقلیه ایجاد کردهاست. Th پول خود را در یک شرکت سرمایهگذاری میکنند تا بتوانند سفر خود را به پایان برسانند. این شرکت سپس گروهی را برای سفر به دنیای جدید استخدام خواهد کرد تا به دنبال گنج بگردد. اگر کشتی از دست برود، جاشو ان جان خود را از دست دادند، اما ضرر ثروتمندان فقط محدود به پولی بود که برای آن سفر خاص سرمایهگذاری کرده بودند.
این نمودار
دانش آموزان فقیر و میانی دارای منابع یکسان نیستند. این فرد میتواند در آنجا بنشیند و اجازه دهد که سوزنهای دولت به دست آنها وارد شود و اجازه دهد خون شروع شود. امروزه، من به طور مداوم از تعداد افرادی که مالیاتهای بیشتری میپردازند، یا کسری کمتری به دست میآورم، به این دلیل که آنها از دولت میترسند. من دوستانی دارم که کسبوکار خود را تعطیل کرده و نابود کردهاند، تنها برای اینکه معلوم شود این یک اشتباه در بخش دولت بودهاست. من همه این چیزها را میدانم. اما قیمت کار از ماه ژانویه تا ماه مه، بهای گزافی برای پرداخت این تهدید است. پدر بیچارهام هیچ وقت با من مبارزه نمیکرد. پدرم هم همینطور. او فقط بازی را باهوشتر کرد، و او این کار را از طریق شرکتها انجام داد - بزرگترین راز ثروتمندان.
اگر برای پول کار میکنید، این قدرت را به کارفرما میدهید. اگر پول برای شما کار میکند، قدرت را حفظ کرده و آن را کنترل میکنید.
|
که نیاز به دانش صحیح دارد تا آن را ثابت نگه دارد و آن را چند برابر کند. بدون آن دانش، دنیا شما را به اطراف هل میدهد. پدر ثروتمند به طور مرتب به مایک و مایک یادآوری میکرد که بزرگترین زورگو، رئیس یا ناظر نیست،
|
ممکنه اون درسی که از پدر rich یاد گرفتم رو یادت باشه من پسر بچهای بودم که باید مینشست و منتظر بود تا او با من حرف بزند. نشستم و منتظر شدم تا به من برسد. او عمداً مرا نادیده میگرفت. او از من خواست که قدرت او را تشخیص دهم و آرزو کنم که یک روز این قدرت را داشته باشم. در طول تمام سالهایی که تحصیل میکردم و از او یاد میگرفتم، همیشه به من یادآوری میکرد که دانش قدرت است. و با پول مالیات زیادی داره... اون مرد مالیاتی همیشه
بیشتر از این که اجازه بدهید. اولین درس داشتن پول برای شما، برخلاف کار کردن برای پول، تماماً در مورد قدرت است. اگر برای پول کار میکنید، این قدرت را به کارفرمای خود میدهید. اگر پول برای شما کار میکند، قدرت را حفظ کرده و آن را کنترل میکنید.
وقتی این دانش از قدرت پول که برای ما کار میکرد را داشتیم، از ما خواست که از لحاظ مالی هوشمند باشیم و اجازه ندهیم هیچ کسی یا چیزی ما را به اطراف هل دهد. اگر نادان هستید به راحتی مورد زور و زور قرار میگیرید.
اگه بدونی داری درباره چی حرف میزنی، یه شانس دیگه هم داری.
به همین دلیل است که او پول زیادی برای حسابداران و حسابداران پرداخت میکند.
پرداخت پول برای آنها ارزانتر از پرداخت پول به دولت بود. بهترین درسی که او به من داد این بود که: " باهوش باشید و به اندازه کافی تحت فشار قرار نخواهید گرفت. "
پدرم همیشه مرا تشویق میکرد که کار خوبی با یک شرکت قوی انجام دهم. او درباره فضایل "کار کردن راه شما از نردبان شرکت" سخن گفت و گفت: " او درک نمیکرد که با اتکا به دریافت چک از یک کارفرمای شرکت، من یک گاو docile هستم که برای دوشیدن شیر آماده هستم.
وقتی به پدر غنی خود از نصیحت پدرم گفتم، او فقط با دهان بسته خندید و گفت: "چرا خود نردبان را نداری؟ " تنها چیزی که گفت این بود."
به عنوان یک پسر جوان، من نمیفهمم که پدر پولدار چه معنایی برای داشتن شرکت من دارد. این فکری بود که غیرممکن و ترسناک به نظر میرسید. اگر چه من از این ایده به هیجان امده بودم، بیتجربگی من به من اجازه نمیداد که این امکان را تصور کنم که بزرگترها روزی برای شرکتی کار میکنند که من صاحب آن هستم.
به این نکته توجه کنید که اگر برای ثروتمندان من نباشد سفارش بیلبورد
:: برچسبها:
سفارش بیلبورد ,
:: بازدید از این مطلب : 172
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0